سرو کوچه مادری / مهتاب مظفری سوادکوهی
از بچگی به دیدنش عادت کرده بودیم. مثل خورشید که هر روز صبح از پشت بام خانه طلوع می کند. قامتش آنقدر بلند و سبز بود که به قول شاعر “کلاه از سر عقل می انداخت”! تنه سترگش راست ایستاده بود و ریشه های عمیقش زیر آسفالت ضخیم کوچه ، هر سال عمیق تر از […]