آخرین اخبار :
کد خبر : 25117 پنج شنبه 8 آبان 1399 اجتماعی

تبرّی در نگاه قرآن

یکی از موضوعات مورد مناقشه در فضای مذهبی جامعه که البته چندسالی است به جهت برخی ملاحظات سیاسی و گسترش فضای مجازی رونق بیشتری یافته است ، مسئله ی " تبری " یا بیزاری جستن می باشد.تا جاییکه طرفین یکدیگر را به شدیدترین وجه ممکن مورد عتاب قرارداده و فضای تلخی را تصویر می نمایند. در این نوشتار سعی می شود بدون هرگونه تعصب و نگاه سیاسی و صرفاً از لنز دوربین اعتقادات بویژه قرآن کریم به بحث نگریسته شده تا نتیجه بصورت عملی برای مخاطبان کاربرد خویش را بیابد و اصطلاحاً ، بر دل نیز نشیند.

یکی از موضوعات مورد مناقشه در فضای مذهبی جامعه که البته چندسالی است به جهت برخی ملاحظات سیاسی و گسترش فضای مجازی رونق بیشتری یافته است ، مسئله ی " تبری " یا بیزاری جستن می باشد.تا جاییکه طرفین یکدیگر را به شدیدترین وجه ممکن مورد عتاب قرارداده و فضای تلخی را تصویر می نمایند. در این نوشتار سعی می شود بدون هرگونه تعصب و نگاه سیاسی و صرفاً از لنز دوربین اعتقادات بویژه قرآن کریم به بحث نگریسته شده تا نتیجه بصورت عملی برای مخاطبان کاربرد خویش را بیابد و اصطلاحاً ، بر دل نیز نشیند.

🔸 نخست به تعریف و بررسی مفهوم " تبری " و جایگاه فقهی آن از منظر علما و فقهای شیعی می پردازیم. البته لازم به ذکر است که ورود به بحث اخیرالذکر نیازمند پذیرش برخی پیش فرض های اعتقادی نظیر اصول دین می باشد که فرصت بررسی آنها در این نوشتار وجود ندارد.  

باری؛ از منظر فقه شیعه فروع دین یا احکام سه بخش است که بشرح زیر می‌باشد:

احکام عبادی (عبادات) ، معاملات (عقود و ایقاعات)،سیاسات 

عبادات:1- نماز (صلوه) ۲- روزه (صوم) ۳- خمس ۴- زکات ۵- حج ۶- جهاد ۷- امر به معروف ۸- نهی از منکر ۹- تولی ۱۰- تبری 

معاملات: عقود: بیع - اجاره - رهن - امانت - نکاح - قرض- وصیت - عاریه - شرکت - وقف - وکالت - جعاله - مزارعه - مساقات - سلف - سلم – مضاربه ، ایقاعات: طلاق - سوگند- ایلاء 

سیاسات : قصاص - حدود - تعزیرات – دیات 

🔹 بنابر این روشن شد تبری یکی از فروع دین می باشد که همتراز نماز، روزه و سایر ضروریات دین می باشد . به عبارت دیگر ترک انجام آن ، انسان را وارد دایره معصیت الهی می نماید. حال سؤال آن است که عمل به فروع دین باید چگونه باشد؟ شخص مکلف در دین اسلام برای عمل به فروع دین یا باید درجه اجتهاد رسیده باشد و طبق فتوای خود عمل کند یا طریقه احتیاط را پیش بگیرد یا از مجتهد تقلید کند .بنا بر این روش و احکام و چگونگی اجرای آن بستگی به شواهد و منقولات دینی و روایی دارد نظیر چگونگی اجرای حج یا روزه که ممکن است نظرات مراجع تقلید در شیوه اجرای آن تفاوت گاهاً فاحشی نیز داشته باشد لکن در نفس ضرورت اجرای آن برای مکلّف نباید تردیدی وجود داشته باشد. مؤید ادعای اخیر آیاتی است که در قرآن کریم به صراحت اشعار به بحث دارد نظیر آیات ذیل: 

1- قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند برای شما وجود داشت، در آن هنگام که به قوم (مشرک) خود گفتند ما از شما و آنچه غیر از خدا می پرستید بیزاریم!( آیه 4 ممتحنه) 

2- یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ الله عَلَیهِمْ . ای کسانی که ایمان آورده اید! با قومی که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستی نکنید! ( آیه 13 ممتحنه) 

3- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ . ای کسانی که به خدا ایمان آورده‌اید، هرگز نباید کافران را که دشمن من و شمایند یاران خود برگرفته و طرح دوستی با آنها افکنید در صورتی که آنان به کتابی که بر شما آمد یعنی قرآن حق سخت کافر شدند، رسول خدا و شما مؤمنان را به جرم ایمان به خدا از وطن خود آواره می‌کنند( آیه 1 ممتحنه ) 

یا برخی از روایات نظیر روایتی از امام صادق(ع) که می فرمایند: هر که به خاطر دین دوستی نکند و به خاطر دین دشمنی نکند دین ندارد(کافی ج 3 ص330 ، زینت باشیم ص 50)  

 علاوه بر آن سؤال دیگر آن است که موضوع و مصداق تبری چه کسانی هستند و آیا آنچه که مورد مناقشه دو گروه از مذهبیون کشور می باشد اساساً جایگاه دارد؟ به عبارت دیگر و به زبان صریح تر لعن و اعلام بیزاری از دشمنان اهل بیت علی الخصوص متخلفین سه گانه تأییدات شرعی دارد یا خیر؟ به نظر نگارنده بهترین پاسخ ها را آیات قرآن کریم با قرائت، تفسیر و تأویل صحیح آن ها توسط اهل بیت ارائه نموده اند که در دو سرفصل آیات کنایی و کلی و آیات صریح به شرح ذیل بدان اشاره می نماییم(درج تفسیر از کتاب القرآن و فضائل اهل البیت اثر صدیق ارجمند جناب آقای اندیمشکی ، بصورت عربی آمده که بسیار معنای واضحی داشته و نیاز به ترجمه ندارد): 

الف) آیات کنایی و کلی: 

1-.........وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ و هر کس به ایمان (دین اسلام) کافر شود عمل او تباه شده و در آخرت از زیانکاران خواهد بود.( آیه 5 مائده ) 

حدّثنا عبد اللّه بن عامر، عن أبی عبد اللّه البرقی، عن الحسین بن عثمان، عن محمد بن الفضیل، عن أبی حمزه، قال: سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قول اللّه تبارک و تعالی: (وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ)؟ قال: تفسیرها فی بطن القرآن یعنی من یکفر بالولایه علیّ و علیّ هو الایمان(القرآن و فضائل اهل البیت، النص، ص: 108، بصائر الدرجات: 77 ح 5، و عنه البرهان: 2/ 405 ح 1، کنز الدقائق: 3/ 24، نور الثقلین: 1/ 595 ح 65، و المناقب لابن شهرآشوب: 3/ 113 س 17) 

2- يُرِيدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنْهَا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌو . آنها دائم آرزو کنند که از آتش دوزخ بیرون شوند و هرگز بِدَر نخواهند شد، که عذاب آنها دائم و پایدار است( آیه 37 مائده ) 

العیّاشی رحمه اللّه: عن أبی بصیر، قال: سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول: عدوّ علیّ علیه السّلام هم المخلّدون فی النار، قال اللّه:(وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنْها). و أیضا عن منصور بن حازم، قال: قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام: (وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنْها)؟، قال: أعداء علیّ هم المخلّدون فی النار أبد الآبدین، و دهر الداهرین. (القرآن و فضائل اهل البیت، النص، ص: 114،تفسیر العیّاشی: 1/ 346 ح 100، و عنه البرهان: 2/ 452 ح 1، کنز الدقائق: 3/ 82، الصافی: 2/ 415 و نور الثقلین: 1/ 627 ح 180 و 181) 

3- وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ. بترسید از بلایی که چون آید تنها مخصوص ستمکاران شما نباشد (بلکه ظالمان و مظلومان همه را فرا گیرد) و بدانید که عقاب خدا بسیار سخت است( آیه 25 انفال ) 

 العیّاشی رحمه اللّه، عن عبد الرحمان بن سالم، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، فی قوله: (وَ اتَّقُوا فِتْنَهً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً)، قال: أصابت الناس فتنه بعد ما قبض اللّه نبیّه حتّی ترکوا علیّا علیه السّلام و بایعوا غیره، و هی الفتنه التی فتنوا بها، و قد أمرهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم باتّباع علیّ و الأوصیاء من آل محمد(القرآن و فضائل اهل البیت، النص، ص: 183، تفسیر العیّاشی: 2/ 58 ح 40، و عنه البرهان: 3/ 295 ح 1، کنز الدقائق: 4/ 43، الصافی: 3/ 323 و نور الثقلین: 2/ 142 ح 58.) 

4- وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا هر کس در این جهان نابینا (ی کفر و جهل و ضلالت) است در عالم آخرت نیز نابینا و گمراه‌تر خواهد بود.(آیه 72 اسراء) 

الحافظ الحاکم الحسکانی بإسناده عن أبی جعفر، عن علیّ بن الحسین، عن أبیه، عن علیّ علیهم السّلام، قال: قال رسول اللّه: أمرنی بذلک، و یا معشر العرب من أبغض علیّا علیه السّلام من بعدی حشره اللّه یوم القیامه أعمی لیس له حجّه(القرآن و فضائل اهل البیت، النص، ص: 289 ، شواهد التنزیل: 1/ 495 ح 523) 

ب) آیات صریح:  

1- .....يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ که خداوند برای شما حکم را آسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته( آیه 185 بقره) 

ابن شهرآشوب عن الباقر علیه السّلام فی قوله تعالی: (یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ)، قال: الیسر أمیر المؤمنین علیه السّلام و العسر فلان و فلان، هو المقدم فی الحسب و النسب و العلم و الأدب و الایمان و الحرب و الأمّ و الأب(القرآن و فضائل اهل البیت، النص، ص: 28، المناقب: 3/ 124، البرهان: 1/ 402 ح 1) 

2- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ....ای اهل ایمان، همه متّفقا در مقام تسلیم خدا در آیید و از وساوس شیطان پیروی مکنید(آیه 208 بقره) 

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ) قال: أتدری ما السلم؟ قال: قلت أنت أعلم، قال: ولایه علیّ و الأئمّه الأوصیاء علیهم السّلام من بعده، قال: و خطوات الشیطان و اللّه ولایه فلان و فلان(القرآن و فضائل اهل البیت، النص، ص: 34 ، تفسیر العیّاشی: 1/ 121 ح 295، البرهان: 1/ 455 ح 4، المناقب لابن شهرآشوب: 3/ 116 و عنه البرهان:1/ 456 ح 11 و الأمالی للشیخ الطوسی: 299 ح 38 مجلس 11) 

3- إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا آنان که نخست ایمان آورده سپس کافر شدند، باز ایمان آورده دیگر بار کافر شدند، پس بر کفر خود افزودند، اینان را خدا نخواهد بخشید و به راهی هدایت نخواهد فرمود.(آیه 137 نساء) محمد بن یعقوب رحمه اللّه عن الحسین بن محمد، عن معلّی بن محمد، عن محمد بن أورمه و علیّ بن عبد اللّه، عن علیّ بن حسان، عن عبد الرحمان بن کثیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ:(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً)، (لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ-90 آل عمران)، 

✔️ قال: نزلت فی فلان و فلان و فلان آمنوا بالنبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلم فی أوّل الأمر و کفروا حیث عرضت علیهم الولایه حین قال النبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلم: من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه، ثمّ آمنوا بالبیعه لأمیر المؤمنین علیه السّلام، ثمّ کفروا حین مضی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم فلم یقرّوا بالبیعه، ثمّ ازدادوا کفرا بأخذهم من بایعه بالبیعه لهم، فهؤلاء لم یبق فیهم من الایمان شی ء(القرآن و فضائل اهل البیت، النص، ص: 100 ، الکافی: 1/ 420 ح 42، و بهذا المضمون تفسیر العیّاشی: 1/ 307 ح 288، البرهان: 2/ 342 ح5، الصاف336/2، تأویل الآیات الظاهره: 1/ 143 ح 25، البحار: 23/ 375 ح 57، کنز الدقائق: 2/ 653 و نور الثقلین:1/ 561 ح 620.)

4- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ.... ی اهل ایمان، شما پدران و برادران خود را نباید دوست بگیرید اگر که آنها کفر را بر ایمان بگزینند.(آیه 23 توبه ) العیّاشی رحمه اللّه، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السّلام، قال: سألته عن هذه الآیه فی قول اللّه: (لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْإِیمانِ) 

✔️ قال: فإنّ الکفر فی الباطن فی هذه الآیه ولایه الأوّل و الثانی و هو کفر. و قوله: (الْإِیمانِ) فالایمان ولایه علیّ بن أبی طالب علیه السّلام. قال: (وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ) (القرآن و فضائل اهل البیت، النص، ص: 190، تفسیر العیّاشی: 2/ 89 ح 36 و عنه البرهان: 3/ 385 ح 1، الصافی: 3/ 387، کنز الدقائق: 4/ 152 و نور الثقلین: 2/ 195 ح 83. القرآن و فضائل اهل البیت، النص، ص: 191) 

5- إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ ۚ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ . همانا خدا (خلق را) فرمان به عدل و احسان می‌دهد و به بذل و عطاء خویشاوندان امر می‌کند و از افعال زشت و منکر و ظلم نهی می‌کند و به شما پند می‌دهد، باشد که موعظه خدا را بپذیرید.(آیه 90 نحل) علی بن إبراهیم، 

✔️ قال: و قوله (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ) الآیه العدل شهاده أن لا إله إلّا اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و الإحسان أمیر المؤمنین و الفحشاء و المنکر و البغی، فلان و فلان و فلان(القرآن و فضائل اهل البیت، النص، ص: 273 ، تفسیر القمّی: 1/ 390، البرهان: 4/ 476 ح 1.القرآن و فضائل اهل البیت، النص، ص: 274) 

6- إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى... آنان که پس از بیان شدن راه هدایت بر آنها باز به دین پشت کرده و مرتد شدند (آیه 25 محمد) 

محمد بن یعقوب بإسناده، عن أبی عبد اللّه فی قول اللّه عزّ و جلّ: (إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا) الآیه،

 ✔️ قال: فلان و فلان و فلان ارتدّوا، عن الایمان فی ترک ولایه أمیر المؤمنین علیه السّلام (القرآن و فضائل اهل البیت، النص، ص: 509 ،الکافی: 1/ 420 ح 43، تأویل الآیات الظاهره: 2/ 587 ح 15، کنز الدقائق: 9/ 513، البرهان: 7/ 218 ح 1 و 2 و 3، الصافی: 7/ 481، نور الثقلین: 5/ 42 ح 67 و تفسیر القمّی: 2/ 283.)

7- ...... وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ...... و لیکن خدا مقام ایمان را محبوب شما گردانید و در دلهاتان نیکو بیاراست و کفر و فسق و معصیت را زشت و منفور در نظرتان ساخت ( آیه 7 حجرات) روی محمد بن یعقوب رحمه اللّه بإسناده عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله عزّ و جلّ: (وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ)، ✔️ قال:یعنی أمیر المؤمنین علیه السّلام، (وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ)، قال: الأوّل و الثانی و الثالث (القرآن و فضائل اهل البیت، النص، ص: 516 ، الکافی: 1/ 426 ح 71، نور الثقلین: 5/ 82 ح 15، البحار: 22/ 125 ح 96 و ج 23/ 379 ح 67) 

علاوه بر آیات فوق روایات متعددی نیز در این باب آمده که اهل بیت به ظلم خلفا اشاره داشته و به مخاطبین خویش اطلاع رسانی نمودند و تبری عملی را انجام داده اند که گاهاً بصورت رمزی و اسم مستعار بوده و ممکن است این رازگویی به چند دلیل باشد که بنظر مهمترین آنها فشار حکومت هایی بوده است که دل در گرو متخلفین مذکور داشته اند نظیر روایات ذیل:

1-ابوحمزه ثمالی می گوید به حضرت امام علی ابن الحسین(علیهما سلام) عرض کردم: از شما درباره احوال فلان و فلان(ابوبکر و عمر)؟ حضرت فرمودند: به عدد تمام لعنتهای الهی لعنت خدا بر آن دو باد و به خدا سوگند که آن دو مردند در حالیکه نسبت به خدا کافر و بودند و شرک ورزیدند(بصائر الدرجات ص269).  

2- امام موسی کاظم(ع): آن دو(ابوبکر و عمر) کافرند، نفرین خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنها باد به خدا سوگند هیچگاه به دل ایمان نداشتند(کافی ج8 ص 125) 

همچنین در ادعیه و زیارات نیز به همین موضوع اشاره شده است نظیر زیارت معروف عاشورا که لعن مقدم بر سلام و در قسمتی از آن نیز به صراحت نام متخلف دیگر یعنی معاویه علیه اللعنه آورده شده که بنابر اعتقاد عامه (اهل سنت) خال المؤمنین بوده و مورد احترام و جزء مقدساتشان می باشد! 

نکته قابل توجه آن است که خود اهل سنت نیز در برخی مصادیق لعن را جایز می دانند بطور مثال آلوسی از مراجع مفتی اهل سنت عراق می گوید در تفسیر روح المعانی از احمد بن حنبل نقل می کند که پسرش از وی درباره لعن یزید سؤال کرده او در جواب گفت: چگونه لعن نشود کسی که خدا او را در کتابش لعن کرده است؟ پسرش پرسید: من کتاب خدا را خوانده ام ولی لعن یزید را ندیده ام. احمد بن حنبل این آیه را خواند: فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ(شما منافقان اگر (از فرمان خدا و اطاعت قرآن) روی بگردانید آیا جز این امید می‌برید که در زمین فساد و قطع رحم کنید؟) ، آنگاه گفت: چه فساد و قطع رحمی از فسادی که زید مرتکب آن شده بالاتر است.(سیمای حسنین(رض) از منظر اهل سنت نوشته مولوی محمد برفی، زینت باشیم ص 82) 

البته مسئله بعدی که ذکر آن خالی از لطف نیست ، آن است که برخی از فقها در موضوع حکومت فقهی معتقدند که برخی از فروعات دین(که البته بهتر بود نام دیگری برای آن انتخاب می شد چراکه طرح عنوان فروع از اعتبار و تأثیرگذاری آن می کاهد!) گاهاً تعطیل پذیرند . بطور مثال مرحوم آیت الله خمینی(ره) می فرمایند : حاکم می تواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است. خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند، حاکم می تواند مساجد را در مواقع لزوم تعطیل کند و مسجدی را که ضرار باشد در صورتی که بدون تخریب رفع نشود خراب کند. حکومت مى تواند قراردادهاى شرعى را که خود با مردم بسته است، در موقعى که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد یک جانبه لغو کند و مى تواند هر امری را چه عبادی و چه غیر عبادی که جریان آن مخالف مصالح است از آن مادامی که چنین است جلوگیری کند. از حج که از فرائض مهم الهی است در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلا می است، موقتا جلوگیری کند، آنچه گفته شده تا کنون یا گفته می شود، ناشی از عدم شناخت ولا یت مطلقه الهی است. آنچه گفته شده که شایع است مزارعه، مضاربه و امثال آنها با آن اختیارات از بین خواهد رفت. صریحا عرض می کنم فرضا چنین باشد، این از اختیارات حکومت است»( صحیفه ، ج۲۰، ص۱۷۰). 

همانطور که مشخص شد اگر ما خود را طرفداران واقعی این عده از فقهای محترم نیز بدانیم باید به نکته موقتی بودن آن دقت کنیم . بنابراین هیچ فقیهی شأنیت تعطیلی چنین احکامی را در خود نمی یابد. 

حال با روشن شدن ضرورت و جایگاه ویژه تبری ، پرسش اساسی این است که آیا در عصر حاضر با توجه به اصل وحدت و همچنین آیه معروف 108 سوره انعام که اشاره به عدم سبّ مقدسات مخالفین دارد همچنان تبری جُستن جایز است؟ اگر آری شیوه آن به چه صورت باید باشد علنی یا در خفا ؟ 

بنظر جهت پاسخ به سؤالات فوق الزامی است آیه را ذکر کرده و سپس نظر خویش را اعلام داریم. آیه می فرماید : «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» ای مؤمنان! به معبودها و بت هائی که به جز خدا می پرستند، دشنام ندهید تا آنان (بر سر خشم آیند) تجاوزکارانه و جاهلانه خدای را دشنام دهند؛ همانگونه برای هر ملت و گروهی کردارشان را آراسته ایم عاقبت بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و خداوند آنان را از آنچه کرده اند، آگاه می سازد (بالاخره خداوند پاداش نیکان و جزای بدان را خواهد داد) ( آیه 108 انعام ) 

آیه در خصوص سب و توهین و ناسزاست و آنهم راجع به خدای مشکران و نه لعنت و نقد شدید علیه ظالمان جهان ولو مقدس باشند برای عده ای . اگر این قاعده عدم توهین به مقدسات با تعریف موجود در اذهان برخی از شیعیان باب شود هیچ ظالمی در طول تاریخ شرمنده ظلمش نشده و پیروانش نیز او را مقدس می پندارند .چه بسا این نقدها موجب تنبه و ایجاد سوال چرایی در نزد هواخواهانشان شود.!  

مهمترین نکته در مقام پاسخ به سؤالات فوق آن است که سیره اهل بیت می بایست برای رفتار ما حجیت داشته باشد بطور مثال باید بدین سؤال پاسخ داد که آیا مصلحت اندیشی و اصل وحدت در دیدگاه اهل بیت با دیدگاه جاری کنونی تفاوتی بایدداشته باشد؟ به عبارت دیگر در آن دوران و مقاطع زمانی " وحدت " دغدغه نبود؟! چرا اهل بیت نسبت به تفسیر آشکار آیات کثیر فوق الذکر که نتیجه آن افشای مظالم و اعلام بیزاری از دشمنانشان علی الخصوص متخلفین سه گانه است اقدام نموده اند؟ آیا تفاسیر صرفاً مصرف تاریخی دارد و دیگر بکار نمی آید؟!  

بنظر نگارنده همه تلاش اهل بیت بر فراموش نشدن ظلم ظالمان متمرکز بوده و هیچ ابایی نیز از انجام این کار نداشته اند چرا که ظلم وارده بسیار فراتر از حکومت چندساله ظاهری است. لذا رفتار و کنش اهل بیت می بایست نصب العین شیعیان باشد و حداقل به عنوان یک اماره مورد بررسی قرار گیرد. 

اما در بحث طرح علنی لعن ها باید عرض شود با توجه به اصل نماد محوری در میان همه نحله های فکری و جهت استحکام عقاید طرح آن در میان شیعیان و محبین و همراهان محل ایراد نبوده و بسیار بجاست لکن در جاییکه رسانه وجود دارد و در مرعی اهل سنت می باشد سیره اهل بیت حکایت از درس دیگری دارد به عبارت دیگر صحیح است که اهل بیت نسبت به روشنگری اقدام می نمودند و در مقابل کسانیکه در موضوع پرسش داشتند و به آنها مراجعه می نمودند پاسخی در خور ارائه می نمودند لکن نه در زمانیکه عامه(اهل سنت) حضور دارند بدان جهت که شما اگر بخواهید کسی را که موافق مذهب شما نیست و عقیده حق شما را قبول ندارد هدایت کنید چه می کنید؟ اول شروع می کنید به مقدسات او بدگویی کردن و دشنام دادن؟ اینکه بکلی او را از شما دور خواهد کرد و امید هدایت او را به صفر خواهد رساند.

اما مؤیدات ادعای فوق الذکر که اشعار به روابط و احترام حداکثری اهل بیت با اهل سنت دارد به شرح ذیل می باشد: 

1-این روایت مشهور از امام صادق(ع) که می فرمایند: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ : مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ كَانَ كَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ، هر کس نماز بخواند با آنها (اهل سنت) در صف اول گوئیا نماز خوانده است همراه رسول خدا(ص) در صف اول= تعبیر به بودن در صف اول با رسول خدا (ص) و امثال آن احتمالاً به سبب این است که این کار موجب تقویت صفوف مسلمین می شود (وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج8، 299، باب5، صلاة الجماعة، ح1، حدیث10717، ط آل البیت) 

2- امام صادق(ع) خطاب به زید بن حشّام: ای زید! با مردم (اهل سنت و عامه) با اخلاق خودشان معاشرت کنید در مساجدشان نماز بگذارید و مریضانشان را عیادت کنید و در تشییع جنازه هایشان حاضر شوید اگر توانستید امام جماعت یا مؤذن آنها شود این کار را بکنید که اگر شما چنین عمل کردید خواهند گفت : اینان جعفریان اند ، خدا او را رحمت کند چه اصحابش را خوب تربیت کرده است و اگر این امور را ترک نمودید خواهند گفت: اینان جعفریان اند خداوند جزایش را بدهد چه اصحابش را بد تربیت کرده است.(شیخ صدوق ؛من لایحضره الفقیه ج 1 ص 383 و شیخ حر عاملی؛ وسائل الشیعه ج 8 ص 430 ، زینت باشیم ص 17) 

3- ملاقات گسترده و طولانی بزرگان معتزله مثل عمروبن عبید ، واصل بن عطاء و حفص بن سالم با امام صادق(ع) از یک سو و بزرگانی چون سفیان ثوری ،مالک بن انس ، ابوحنیفه ، یحیی بن سعید انصاری ، ابن جریح ، محمد بن اسحاق ، شعبه بن حجّاج ، ایوب سجستانی و...(زینت باشیم ص13).بیان کننده جلوه هایی بارز در رفتار امام همام و لطافت در برخورد و اصل قراردادن مباحثه علمی با علمای اهل سنت دارد که می توانست آنها را به مکتب اهل بیت علاقه مند نماید و موجبات بهره مندی آنها را از این مکتب فراهم آورد طبیعتا اگر امام در مقابل آنها رفتاری مطابق برخی شیعیان امروز را روا می داشتند چنین نتیجه ای حاصل نمی شد. 

بنظر نگارنده در موضوع مورد بحث دو گروه از مذهبیون دچار افراط در عقیده شده و هر یک به نحوی همراه با تعصبات کور نسبت به طرح نظرات خویش و اعمال آن اقدام می نمایند. از طرفی عده ای آنقدر اصطلاحاً کوتاه می آیند که نقد و لعن(لعن با ناسزا تفاوت مفهومی دارد) خلفا و عایشه و قرائت زیارت عاشورا را بر نمی تابند و از طرف دیگر عده ای نیز نسبت به برگزاری مجالسی مخالف شأن اهل بیت در ایام ربیع اقدام نموده و در آن مجلس که البته کمتر بوی خدا می دهد به فحاشی و ناسزاگویی می پردازند (البته در حال حاضر فضای مجازی سبب دائمی شدن چنین رفتاری شده است و محدود و مقید به زمان نیست)که هزینه هایی را برای شیعه به همراه آورده است.  

🔺 اگر بخواهیم خلاصه و نتیجه این مبحث طویل را خدمت شما مخاطبان محترم که تا کنون حوصله به خرج داده اید ارائه دهیم عرض می کنیم بهترین روش مطابق فهم نگارنده که با استعانت از آیات قرآن و سیره اهل بیت می باشد ، طرح علنی نقدها و نثار لعن ها بصورت علنی در میان شیعیان و نه در مرعی مخالفان و البته در کنار آن و ملازم با آن ذکر دلایل علمی و تاریخی نقدها می باشد که اگر این تبری ها بدون پشتوانه علمی طرح شود قطعاً اثرات سوئی به همراه خواهد داشت و البته قاعده وحدت نیز می تواند بر روی اشتراکات استوار باشد نه آنکه عقب نشینی اعتقادی صورت پذیرد. بقول مرحوم شریعتی وحدت بین شیعه و سنی امکان پذیر است لکن وحدت بین تشیع و تسنن خیر! 

رضوان مهدوی

افزودن دیدگاه

دیدگاه ها